درباره‌ی بلاگ حقارت

این بلاگ با هدف نشر داستان های نوشته‌ی خودم پیرامون موضوعات زیر ایجاد شده.

دو نکته‌ی مهم:

  1. لازم به ذکر است که این بلاگ برای افراد بالای ۱۸ سال بوده و از عزیزان سنین پایین‌تر دوستانه و برادرانه خواهش دارم از بازدید این بلاگ خودداری کنند.
  2. در صورتی که اطلاعی از این نوع گرایش جنسی ندارید و یا از افرادی هستید که از خواندن متنی شامل دشنام های بسیار رکیک و زننده و توهین و تحقیر آزرده خاطر می‌شوید ٬ این بلاگ جای مناسبی برای شما نیست .

امیدوارم بتوانم داستان‌های جذابی برای علاقه‌مندان بنویسم و شما خواننده‌ی محترم هم نظرات خودتون رو از من دریغ نفرمایید.

31 نظر برای “درباره‌ی بلاگ حقارت”

  1. درود بر شما داستان زیبایی بود ولی متاسفانه من هنوز نتونستم رمز قسمت آخر رو بدست بیارم.. لطف میکنید برام بفرستید
    بازم از زحماتتون ممنونم
    امیدوارم داستانهای زیباتون ادامه داشته باشه

    لایک

  2. نامه ای به نویسنده عزیز
    سلام سلام
    حالتون چطوره؟ داستان بیست ویک قسمتی شما رو خوندم. نه میخوام نصیحت کنم نه پندی بدم نه … چون فک میکنم در جایگاهی نیستم که این کارو انجام بدم اما برای نظر دادن میخواستم چند لحظه ای وقتتو بگیرم.
    انصافا دست به قلم خوبی داری. بعضی وقتا حس میکردم داستانت با واقعیت عینی عجین شده. من خودم اختلال جنسی فوت فتیشیسم رو دارم واینو از 5 یا 6 سالگی حس میکردم. اینکه مطمئن نیستم چون سایه روشنی از گذشته به یاد دارم. یه بار وقتی با دختر همسایمون اینکارو میکردم خونوادش متوجه شدن حتی خونوادم. دیگه پنهونش کردم و امروز که به لبریز شدن 28 سالگیم نزدیک میشم نتونستم با کسی در میون بذارم. میل جنسی بهم فشار زیادی میاره اما همش توی این نوع فانتیزی گیر کردم. راستش چند جلسه برای روان درمانی پیش روان پزشک رفتم اما به دلیل شرایط کاری تصمیم به اتمام جلسات گرفتم. نادیده گرفتن نیازم توی واقعیت سرخوردم کرده وتوهم این فانتیزی توی رخت خواب آشفته حال. چقدر خوبه که این حس رو راحت در قالب داستان عنوان کردی و اول داستان شناسنامه داستان رو برای خواننده ها گذاشتیو محتواش رو معرفی کردی. من فوت فتیشیسم رو در حد ابتدایی دارم منظورم اینه که اهل برده توالت و حتی لیسیدن کفش و … نیستم. از تحقیر تا حدی لذت میبرم اما فقط تحقیر خودم نه خونوادم. نه حتی توهینی که به غیر از خودم مربوط بشه. داستانت رو تا انتها دنبال کردم وبهت تبریک میگم. قشنگ ترین ویژگیش غیرقابل پیش بینی بودن داستان بود. برای جذاب تر شدن داستان آمیخته شدنش با فانتیزیه ثروت ایده هوشمندانه ای بود. همیشه از کسایی که هوش خوبی دارن لذت میبرم و اگه دوستام باشن بهشون افتخار میکنم وبرای خودم بخاطر مصاحبت باهاشون حس غرور. توی فانتیزی هام از اشخاص باهوش وغیرقابل پیش بینی خوشم میاد. من خیلی اهل این نوع فانتیزی به تحریر در اومده با این شدت حقارت نیستم اما بنظرم استعداد فوق العاده ای توی این کار با داستان بیست ویک قسمتی ز خودت نشون دادی. مطمئنم اگه خارج از ایران این داستان رو در قالب فیلم نامه مینوشتی فروش بالایی رو ازآن خودت میکردی و به شهرت میرسیدی(الانم دیر نیستا!!). [یه چندتا سوال هم راجع به برام پیش اومده بود که اگه فرصتی بود و تمایل داشتی حتما ازت میپرسم.]
    بعضی وقتا آدم بخاطر تفاوتش با بقیه شهامت ابراز احساساتش رو از دست میده و برای اینکه منزوی نشه خودش رو همرنگ جماعت میکنه که تنهایی بدترین درد لاعلاج یک انسانه. برچسب نجاست، دیوانه، روانی بر بدنه فکری یک انسان میتونه اونو ذوب کنه. غافل از اینکه بعضی احساس ها دست خود آدم نیست. وقتی رفتم مشاوره خواسته م این بود که تمایلم عوض شه که هر موقع خواستم نیاز جنسی م رو مثل بقیه آدم ها راحت برطرف کنم وبرگردم به زندگی عادی م. چرا که نیاز جنسی سهم بالایی توی زندگی من نداره (البته الان با عدم برطرفش وقت زیادی ازم میگیره). خوشحالم کسایی هستن که نیاز مشترک شون رو عنوان میکنن. با هم بودن همیشه نعمت بزرگیه همیشه. و حضور بچه های نظر دهنده در وب سایت شما حاکی از استقبال اون ها از این جمع و ابراز شهامتشونه.
    پرحرفی کردمو سرتونو درد آوردم.
    بابت شجامت در بیان، شهامت در ابراز و بیشتر از همه صرف وقت ارزشمندت، بدونه هیچ انتظاری تبریک میگم و بهترین ها رو واست آرزو میکنم. به این معتقدم که بهترین هدیه، هدیه ایه که از خود وجودیه آدم باشه (ذوقش، وقتش، هنرش، بیانش، نگاهش، …) هرکس به نوع خودش. برگه سبز تحفه درویش خدم را تقدیم تو و دوست ها و هوادارای نجیبت میکنم:
    »« بعد رفتنت به شوق سلامی دیگر شب ها را به سپیده آشتی میدهم. کلام آخرم را با سلامی دیگر به پایان میرسانم تا بدانی که دوستیم به تو نامتناهیست»»

    پسندیده شده توسط 1 نفر

    1. درود به شما دوست عزیز
      خیلی ممنون که وقت گذاشتی و نظر و احساست رو برای من و خوانندگان دیگر بلاگ نوشتی.
      اگر خواننده بلاگ باشی می‌دونی که من چیزی رو بدون دلیل و مدرک نمی‌گم! خیلی خلاصه در مورد گرایش جنسی شما باید عرض کنم که به هیچ وجه داشتن انواع فتیش جنسی تا زمانی که به خودتون یا دیگران آزاری وارد نکنه انحراف محسوب نمیشه.
      پس در درجه اول خودت رو بیمار ندون
      یک مثال ساده: داشتن فتیش به سینه خانم ها که در اکثر افراد هست هم چیز بسیار عجیب و غریبی هست٬ این فتیش بنوعی ریشه در دوران طفولیت و شیرخوارگی داره و کلا زیاد پی‌اش رو بگیری میبینی اصلا چیز قشنگی نیست! ولی چون همه گیره کسی با دیدن یا انجامش شاخ در نمیاره و کاملا جا افتاده هست. درست و غلط / خوب و بد ارزش های ذاتی نیستند بلکه ارزش های دموکراتیک هستند و جامعه به خوبی و بدی اونها رای میده و خودت هم خوب میدونی رای جامعه دائم در حال تغییر هست و کلا شما نمی‌تونی نیازها و علایقت رو با ترازوی جامعه محک بزنی

      در درجه بعدی هم بگم وقتی به چیزی معتاد بشی تمام وقتت رو میگیره٬ از طرف دیگه اگر تمام اراده‌‌ات رو برای دوری از اون هم خرج کنی باز هم انرژی و وقتت صرف شده و از دست رفته!
      پیشنهاد من به شما اعتدلال هست٬ که در حقیقت سختترین حالت ممکن هم هست!
      اگر سوالی داشتی یا خواستی درد دل کنی من هستم٬
      سخت نگیر کلا موضوع مهمی نیست!

      لایک

  3. سلام من خانومی هستم با گرایش فمدام و علاقه مند به کاکولد. با سرچ کلمه کاکولد به بلاگ شما رسیدم.
    نظرات دوستان رو خوندم که در پاسخ به یکی از اونها نوشته بودين درد و دل یا سوال رو پاسخ ميدين.
    درد و دل و سوال من به عنوان میسترس جوونی که تازه این حسو در خودش کشف کرده اینه که نميشه به هرکسی اعتماد کرد. با توجه به اینکه این حس فمدام و مخصوصا کاکولد در کشور ما تابو بزرگی هست، من واقعا نميدونم چطور به يه برده اعتماد کنم. چطور بفهمم که يه مسلمون تندرو و انتقام جو یا يه لباس شخصی برای شناسایی امثال ما نیس؟
    تو ایران دارن پیجهای طراحی لباس و کاشت ناخن رو با بهانه های الکی می بندن و اونهارو دستگیر میکنن وای به حال میسترس و اسلیو ها که اونهارو شیطان پرست می دونن.
    الان بعضی از برده ها موقع معرفی خودشون به طرفشون حتی می ترسن عکس بدن از خودشون چون ترس دارن که شاید طرف بخاد ازشون اخاذی کنه با چنتا اسکرین شات و ابروشون بره.
    و از طرف دیگه واقعا يه برده چطور ميتونه اعتماد کنه به يه نفر و جسمشو در اختیار کامل يه شخصی که نمیشناستش بذاره با توجه به مملکت بی قانون ما. چون هیچ تضمینی نیس که سادیسم طرف مقابل در چه حدی باشه. بتونه به لیمیت های اسلیو توجه کنه یا نه.
    شما آیا نظری راه حلی برای این مشکلات دارین؟

    لایک

    1. سلام
      عرض کنم که خب مثل تمام ابعاد دیگر زندگی٬ سکس در ایران هم به شدت بی کیفیت و توام با مشکلات بی پایانی هست
      همونطور که خودتون اشاره کردید محدودیت های فراوان و اساسی داریم
      ولی حداقل در محیط مجازی امکان صحبت در این مورد فراهم شده و همین قدم خوبی برای شروع هست
      پیشنهاد من به شما دوستی و آشنایی دراز مدت اینترنتی با شخص مورد نظر قبل از دیدار حضوری هست
      در مورد مامور بودن طرف مقابلتون باید عرض کنم که مگر اینکه شما از نظر امنیتی و یا معروفیت در حد بالایی باشید تا ارزش این رو داشته باشید تا در دراز مدت بخوان روی پروژه ی دستگیری شما کار کنند در غیر اینصورت صرف این مقدار زمان و هزینه براشون منطقی نیست
      اگر هم شخص مورد نظرتون مامور نبود ولی چیزی که میخواستین هم نبوده باشه باز در دراز مدت خودتون این رو متوجه میشید
      متاسفانه این تنها راه با ریسک پایین هست که من میتونم جلوتون قرار بدم

      لایک

  4. سلام، من اسمم محمده و از کسایی هستم که این حس رو واقعا دارم، و خیلی وقته دنبال یه ارباب خانم واقعی میگردم، برای من مهم فقط اینه که طرف واقعا حس میسترسی داشته باشه وگرنه در این زمونه همه به خاطر پول هم ارباب میشن و هم برده،
    اگه کسی هست که واقعا حس اربابی داره لطفا به‌شماره من پیام بده 09395260291

    لایک

  5. همونطور که می دونید در دنیا واقعی کمتر کسی حتی اگه دانش خوبی در این موضوع داشته باشه بدون غرض ورزی به سوالاتی که ما فتیشیست ها درباره خودمون داریم پاسخ میده پس سوالم رو می پرسم و امیدوارم پاسخ بدید.
    یه نکته در هر دو داستان دنباله دار که نوشتید ذهن من رو به خودش معطوف کرده این که شخصیت ها اسلیو از داشتن مهر پدری محروم اند و تک فرزند خانواده هستند.
    با توجه به این که اکثر دهه هفتادی تک فرزند خانواده اند و به همراه تعداد زیادی از دهه شصتی ها چه به دلایل اقتصادی (کار) و چه به دلایل عاطفی (طلاق) از سایه تربیتی پدر محروم اند و با مادر خانواده بزرگ میشن
    این موضوع در شکل گیری حس مازوخیستی در وجودشون موثر می دونید؟
    درسته؟

    پسندیده شده توسط 1 نفر

    1. در داستان دوم شخصیت اول تک فرزند نیست ولی تک فرزند میشه (بخاطر مرگ فرزند کوچکتر خانواده در تصادف) ولی در کل دلیل من برای اینطور نوشتن سعیم به نزدیکی هرچه بیشتر به مکتب مینیمالیسم هست
      تا حد ممکن سعی میکنم شخصیت هایی که چیز خاصی به داستان اضافه نکنند رو کلا حذف کنم
      (این دیدگاه در هنرهای دراماتیک به تفنگ چخوف معروف هست )

      لایک

  6. خوب بود؟
    نظرتو بهم بگو
    داستان کاملا آماده است اگه بخوای بقیه اش رو هم برات می فرستم.
    تو بلاگ قرار میدی؟

    لایک

    1. سلام دوست عزیز
      خیلی کوتاه بود تا این حد کوتاه در حد یک قسمت هم نیست باید حجم داستان بیشتر از این باشه
      همینطوری من داستان نیمه تمام در سایت قرار دادم دیگه این کامل باشه !
      هروقت داستانت کامل شد بفرست و بگو با چه نامی در سایت قرار بدم
      حتما منتشر میشه
      موفق باشی

      لایک

    2. دوست گرامی
      برای انتشار داستان عجله نداشته باش اول داستانت رو کامل کن بعد یکی دو بار از روش خودت بخون احتمالا میبینی که نیاز به تغییر داره اون تغییرات رو هم بده بعد میریم برای چاپ در ضمن اگر بعد از این داستان باز هم به نوشتن علاقه داشتی برات ی حساب کاربری در بلاگ ایجاد میکنم که نیاز نباشه از طریق کامنت داستان رو قرار بدی و به ابزار های بلاگ برای نوشتن دسترسی داشته باشی
      فعلا

      لایک

    3. دوست گرامی کامنت های شما پاک نشده ولی منتظرم داستانت رو کامل که کردی بگی برات منتشر کنم فقط دیگه لطفا بصورت تکه تکه نفرست کاملش کن بعد نام داستان و نام نویسنده رو هم انتخاب کن تا چاپ بشه
      موفق باشی

      لایک

  7. سلام.یکسالی هست که وبلاگ شما رو دنبال میکنم ولی تازه عضو شدم.
    من اشکان ۳۵ مجرد کرج.دنبال خانم جهت ازدواج کاکولد و فمدام هستم.به شدت حسم قوی هست و ۸ ساله با این حس آشنا هستم ولی ۲ساله که شرایط ازدواج پیدا کردم و واسم مهمه که حتما این حس در زندگیم داشته باشم.
    اگر از خانمها کسی تمایل داشت تلگرام من
    GACHESTAK@

    لایک

  8. درود به شما
    من پسر یا مردی 30 ساله هستم که علاقه شدید به فمدام دارم. ولی مشکل بزرگی که هست، پیدا کردن یه پارتنر خوب برای ارضای این نیاز هستش. واقعا چیکار باید کرد؟ تو اینستاگرام که همه یا فیک هستن یا دنبال سو استفاده. در محیط واقعی هم که با توجه به فرهنگ جامعه هیچکس جرات نمیکنه احساسش رو بروز بده! واسه همجنسگرایان چندتا شبکه اجتماعی هست که اونجا میتونن تا حدی برای خودشون پارتنر پیدا کنن. ولی امثال ما واقعا باید چیکار کنن؟؟ شرایط بسیار غم انگیزی داریم…

    پسندیده شده توسط 1 نفر

    1. فقط می‌تونم باهاتون همدردی کنم آرمان جان، متاسفم که یکی از ساده‌ترین قسمت‌های زندگی با این رژیم اینقدر پیچیده شده

      لایک

    2. سلام
      من مهرانم ۴۵ سالمه به دلایلی تا به حال ازدواج نکردم خیلی تمایل کاکولدی دارم ولی خانم مناسب پیدا نکردم اگر خانمی هست که تمایل داره لطفا پیام بده
      mehran5244@yahoo.com

      لایک

نظرات